به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: کمال تبریزی
رای کاربر: 7
رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقه داری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحویل می دهند که رئیس آن (آقای مجاور) مردی بسیار سختگیر و انعطافناپذیر است. او عقیده دارد باید آنقدر نسبت به مجرمان ـ با روش هایی خاص ـ سخت گیری کند که ...
کارگردان: بهمن قبادی
رای کاربر: 7
سوران ملقب به «کاک ستلایت» نوجوان پر جنب و جوشی است که از روستایی دیگر آمده و بزرگان روستا را مجاب می کند تا ماهواره ای در آن جا نصب شود. او که رییس دار و دسته ی بچه های روستا به حساب می آید، از طریق واداشتن آن ها به خنثی کردن زمین های مین گذاری شده و فروش لاشه ی این مین ها به یک واسطه، برایشان کسب ...
کارگردان: جعفر پناهی
رای کاربر: 7
در یک جواهرفروشی یک قتل و یک خودکشی اتفاق می افتد. در پشت این حادثه، مردی نومید وجود دارد...
کارگردان: اصغر فرهادی
رای کاربر: 7
در یک کانون اصلاح و تربیت شهر زیبا زندانی با درواست اعلا یکجا جمع میشوند تا هجدمین سال تولد اکبر را با هم جشن بگیرند.اکبر که یک متهم است و دلیل اتهام او این است که دوسال قبل که وقتی شانزده سالش بوده است دختری را کشته و حالا وقت است تا قصاص شود.اعلا برای اینکه بتواند به او کمک کند با کمک کردن فیروزه...
کارگردان: پوران درخشنده
رای کاربر: 7
فرزین دانشجوی انصرافی است که پدر و مادرش از هم جدا شده اند و او با مادرش زندگی می کند. مادر فرزین قصد ازدواج مجدد دارد و فرزین هم بین رفتن به خارج از کشور و انواع و اقسام پریشانی ها و اضطراب ها تنها مانده و کسی او را درک نمی کند. او به طور اتفاقی با آیدا که مدیر یک مؤسسه خیریه است آشنا می شود و قرار...
کارگردان: علیرضا امینی
رای کاربر: 7
جوانی که «کله» خطابش می کنند، به همراه دوست میان سالش در حاشیه یک معدن زندگی و کار می کنند. فردی که با وسیله نقلیه، مواد مورد نیاز زندگی شان را به آنها می رساند تنها رابط آنها با دنیای خارج است. «کله» که یا توانایی صحبت کردن ندارد یا از روی عمد حرف نمی زند، شخصیت درون گرایی است که مدام از دوستش آزار...
کارگردان: حمید نعمتالله
رای کاربر: 7
داستان دختری که خانوادهای فقیر دارد، از خانه گریخته و همراه با دوستانش خانهای اجاره کرده، که اجاره آن را نپرداخته و صاحبخانه قصد دارد آنها را بیرون کند. جهانگیر که در یک بوتیک کار میکند، به بهانه دادن شلوار مورد علاقه اتی به او، سعی می کند که به او کمک کند...